سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 3 4 5 >

دلم برای اینجا...نوشته هایم...خودم ...و لحظه های ناب زندگی ام تنگ خواهد شد...
می دانم....
نمی دانم کجای این زندگی گم شده ام ...

و توکل علی الله و کفی باالله وکیلا

جز این جمله ای به ذهنم نمی رسد...

وپایان این وبلاگ....


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

کس نیارد براو دم زند از قصه ما
مگرش باد صبا گوش گذاری بکند

کمی سکوت را تجربه کن!

می دانم معنایی به مراتب والاتر در سکوت نهفته است.
معنایی که محال است کلمات طرح و نقش آن را بزنند...

کمی سکوت را تجربه کن !

کلمات همه چیز را محدود می کنند....
احساس را ...بودن را...نبودن را...عشق را...زیبایی هارا

کمی سکوت را تجربه کن !

چنان به دنبال واژه هاوکلمات دویدی که درمانده وخسته شدی!
بی تاب شدی!بی تاب صبوری !
به جای آنکه درونت دریای باعظمت آرامش باشدآتشفشانی شد
که گدازه هایش روح تورا به آتش کشید...

کمی سکوت را تجربه کن !

این شهرگنجایش فریادهای توراندارد!این شهر...این دیار گوشی
برای شنیدن ندارد.چشمی برای دیدن ندارد.حقیر است...
مردان بزرگ این شهر و دیار را خوب می شناختند.بربالهای بی کران
ایمان سوار شدند و پرکشیدند ...سوسوی فانوس وجودشان
خاموش شد ...وشهرتاریک تر از همیشه !!!و دلها تنگ و آشفته...
ملجا؟؟؟پناه؟؟؟؟
و خداوند چه نیکو آنان رادرنور بیان می کند :
"پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را ازیادخدا غافل نگرداند .
ونماز برپا داشته و ذکات می دهند واز روزی که دل ودیده هادر آن روز
منقلب می شود ترسانند .تا خدا درمقابل بهترین اعمال ایشان جزای
کامل اعطا کندواز فضل خویش بر آنها بیفزاید و خدا هرکس را
که بخواهد روزی بی حساب می دهد ...."

سکوت را تجربه کن!

چرا که کشتی آرامش یادخدا تورا به ساحل می رساند ...
پس تجربه کن که...
تنها کلام از آن خداوند است...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

این روزها تاب هیچ ندارم.درونم آتشکده ای است .لحظه ها هم شتاب می گیرند و هم نمی گذرند ...
نمیدانم این ثانیه ها و این لحظات چه فلسفه ای دارند !
مدت هاست که دست به قلم نبرده ام .گاه به این خویشتن خویش می گفتم بنویسم یا ننویسم فرقی نمی کند.
هیچ چیز تغییر نمی کند ...اکتفا کن به نگاهی ...سرمای نگاهم چنان می کرد که زمستان ...
و باز نمی دانم که همه آرزوهایم را به چه فروختم ...راستی !خریداری نداشت ...شاید آنها را بر سرکوچه غربت
گذاشتم و بی اعتنا به قیمتی بودنشان راه بی انتهایی را پیش گرفتم که گاه خود می پرسیدم :
"به کجا چنین شتابان ؟؟؟؟"
این مردم مرده اند ...سیاه و سپید اند ...من نیز یکی از این مردمان ...
می گوینددرتاریکی های این دیارروشنی هست!چشم های تونورش رابازتاب نمی کند.چشم هایت تاریک شده است.
بی فروغ .....!
اما دلم روشن است ...او خواهد آمد ...شهر خالی است ز عشاق ...اما او خواهد آمد
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خود برون آید و کاری بکند

یا ایها العزیز
مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزالمتصدقین


سرورم!ما و خاندان مارا از آسیب به برگرفته و باکالای اندکی سوی تو آمده ایم.پس پیمانه ما راپرکرده ...
و بر ما تصدق کن ...که خداوند صدقه دهندگان را پاداش می دهد ....

پایان


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

"و البته شما را به سختی ها چون ترس گرسنگی نقصان اموال و نفوس و ثمره ها بیازماییم.
و بشارت و م‍‍ژده آسایش از آن سختی ها را صابران را است .
آنان که چون به حادثه ی سخت و ناگواری دچار شوند (بردباری پیش گرفته ) و گویند:

انا للله و انا الیه راجعون

آن گروه اند مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص خداوند و آنان خود هدایت یافتگان اند."

(آیاتی از سوره بقره)

گاه واژه ها ...کلمات یاری نمی کنند!چشم دل به کلام نورانی خداوند باز می شود ...
دل به یادش آرام می گیرد ....

این است خدای بزرگ که حمد و سپاس مخصوص اوست و درود خداوند بر
محمد (صلی الله علیه و آله )و بر همه خاندان او باد ...
و حقیقت این است که هدایت و سعادت هر کسی در گرو پیوند قلب و قالب او به ساحت مبارک
سید الشهدا (علیه اسلام )است .دل و دین خود را آغشته به محبت حضرتش کرده و عرض می کنیم:

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

چرا که نیکوست در مشاکل زندگیمان با محبت اهل البیت (علیهم السلام ) برخورد
کنیم که زندگی با رضایت زیبا ترین و والاترین زندگی است.
و سلام و درود خداوند بر ام المصائب زینب کبری (سلام الله علیها)که سکینه ای است
بر تل مصیبت و بلا ...عرض ارادت و توسل ما به آستان این بزرگ بانو نزدیکی ما به آن
محبت را موجب خواهد شد ...

سلام بر آن بانویی که ملائکه ی آسمان از صبر او در شگفت شدند ...

پایان


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

دلم به اندازه همه عالم گرفته .....


نظر()

  

می آید ...
می آید ...
مثل بهار ...
از همه سو می آید ...
دیوار ...
یا سیم خاردار نمی داند ...
می آید...
از پای و پویه باز نمی ماند ...
آه ...
بگذار من چو قطره بارانی باشم ...
در این کویر
که خاک را به مقدم او مژده می دهد ...
یا حنجره چکاوک خردی
که ماه دی
از پونه ی بهار ...
سخن می گوید ....


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

وقتی بارون می باره ...
یعنی خدا هنوزم بنده هاشو دوست داره ...


هوا سرد شده ...و من سرد تر از هوا ...
یخ بستم...
منجمد شدم ...
آسمون خدا گرفته و دل من گرفته تر از آسمون
نه خورشیدی ...
نه گرمایی ...
نه امیدی....


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

گاهی اوقات تلنگری باعث میشه تا به یاد بیاری آنچه را که در گذر زمان و در لابه لای حوادث به کلی فراموش کرده بودی!
عهد و پیمانت را ...
مجبور میشی اسماعیل درونت را ذبح کنی ! چون تو مسئولی و ماموری !

و خداوند به پیامبرش فرمود : به مومنان بگو که در هر حال فقط به خدا توکل کنند...فقط خدا

زمانت را احیا کن ...عمرت را احیا کن ...وجود را احیا کن
احیا یعنی زنده نگه داشتن
محکم باش !

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

امانت ...

اگر اسیر شرایط زندگی شوی ...اگر دست روزگار قدرت خفه کردن تورا پیدا کند و در چهارچوب اما و اگر های زندگی
بمانی ! امانت دار خوبی نبودی ....

خوشحالم که توفیق رفیق راهمان شده ...دل در گرو محبت او و با توکل به خدای غفور ...هر باری را بر
زمین نهاده ایم تا بار امانت را بر دوش دل و جان بگذاریم ....

یاعلی


نظر()

  

حضرت سید اشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام :

شکر توبر نعمت گذشته زمینه ساز نعمت آینده است ...
   

 

 (امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السو...)

آیا کیست که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری برطرف می سازد؟

خدایا :من مضطر و ناتوانم اگر رهایم کنی هیچ و پوچم ...

 


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

پیامبر اکرم صلی علیه و آله :

ای علی ! هفت چیز است که در هر کس باشد حقیقت ایمان را در خود کامل کرده است .

کسی که وضویش را شاداب و کامل بگیرد
نمازش را نیکو به جا آورد
زکات مالش را بپردازد
خشم خود را باز دارد
زبانش را در زندان دهان حبس کند
برای گناهانش استغفار کند و آمرزش طلبد
برای اهل البیت پیامبرش (ص) خیرخواهی کند

 


نظر()

  

مشخصات مدیر وبلاگ

[9]

خدایا : آن مسافری که به سوی تو می آید راهش نزدیک است
ویرایش

دوستان

ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ