نمی دانم از این مطلب چه برداشتی داشته باشید . امشب که مشغول روزنامه خواندن بودم
به مطالبی نه چندان جالب برخورد کردم . مطالبی که وجودشون در روزنامه های این مملکت
باعث تاسف است . از آن بدتر جای بسی تعجب است که این مطالب نه چندان جالب از زبان
آقایان و کسانی که دستی در این انقلاب داشتند بود . دیگه کم کم دارم به این نتیجه می رسم
که برخی از دستاوردهای این انقلاب فقط برچسب دین و اسلام خورده و بویی از این دو قسم نبرده اند ...
دبیر کل اعتماد ملی . جناب حجت الاسلام .!!!!!. کروبی . نه باج می دهند نه باج می گیرند ...
متاسفانه در دوران انتخابات شاهد بودیم که ایشون وعده پنجاه هزار تومان به مردم این مملکت دادند ...
من نمی دانم چرا ایشون به جای رسیدگی به کارهای خودشون و وظایفی که دارند مدام در اندیشه
تعبیر خواب هستند . بابا زشته به خدا . هنوز دو سال تا سال هشتاد و هشت مانده . اینکه مردم خواهان حزب
باشند یا نه مهم است یا انجام درست وظایف .؟ بابا بسه دیگه . حالمون رو دارید به هم می زنید .
واقعا جای تاسف است . آخه ما باید به این افراد بگیم حجت اسلام ؟
پرچمدار اصلاحات این باشه وای به حال بقیه ...اصلاح این مدلی؟ اونم با ناسازگاری؟
نمی دونم تا حالا این آقایان بهانه جو و ناسازگار این حدیث از امام باقر(ع) را خوانده اند یا نه؟
ایشان می فرمایند : آنکس که ناسازگاری بهره اش گردد ایمان از او در پس پرده رود .
و مجلسی علیه الرحمه در این باره می گویند : سر اینکه شخص ناسازگار از ایمان دور می شود این
است که اولا : مومنین را آزار دهد و این مخالف ایمان است . زیرا مومن کسی است که مسلمانان از دست و زبانش
آسوده و در امان باشند .و ثانیا به واسطه ناسازگاری از طلب دانش که به وسیله او به پایه کمال ایمان
رسد محروم ماند . زیرا اسباب طلب آن برایش فراهم نگردد..........................
یا در جایی خاتمی می گوید : اگر همه ارزش ها و مقدسات برای رسیدن به مقاصد سیاسی
مصادره شود از حقیقت اسلام دور شدیم چون اسلام همه چیز را برای آن مقدسات
خواسته است .اصلاح طلب واقعی باید از این اسلام دفاع و برای عرضه آن به جامعه جهانی تلاش کند ...
حالا منظور ایشون از مقدسات چیه بماند! لازم نیست اصلاح طلبانی چون شما از اسلام دفاع کنند .
کسانی که خودشون در رفتارشون اسلامی دیده نمی شود .کسانی که برای حفظ منافع خودشون حاضر
هستند حتی حرف های عوام بی سواد و شایعه کن رو در گفتارشون دخیل کنند . بابا ایول
راستی نکنه منظور جناب خاتمی از مقدسات و ارزش های مصادره شده خودشون هستند ؟؟؟؟؟؟؟
این اصلاح طلبان عزیز هم وقتی به قدرت رسیده بودن زیادی به مردم خدمت کردند و اصلاح کردند
می دونید که از در عقب .صندلی اول ..........
من خیلی اهل سیاست نیستم اما این دوتا دیگه خون منو به جوش آوردن . با این حرفاشون ...فقط ادعا
درست مثل خاله زنک هایی که دوره سبزی جمع می شن و حرف مف می زنند . حالا اینا فقط موقع
حرف زدن سبزی پاک نمی کنند ..........
منم یکی از همین جوان های این مملکتم . مثل همه اونایی که خسته شدن . هر کاری دلشون می خواد
می کنن بعد هم اسم امام و اسلام و انقلاب روش می ذارن . بابا نخواستیم ...اگه امام می دونست
با انقلابش تا آخر تاریخ ایران قدرت دست اینایی می افته که اون موقع یا چوب ساواک خوردن یا اعلامیه
پخش کردن و یا زیر ابا رو گرفتن می افته هیچ وقت انقلاب نمی کرد . اینا قد همون چهارتا چوبی که
خوردن می خوان به ماهایی که چوب نخوردیم به اسم دین چوب بزنن ...بسه دیگه ...به فکر مردم باشید
اللهم عجل لولیک الفرج
سوز ناله های شب هنگام دل تیره ی شب را روشن می کند و چراغ نقره فام ستاره ها روشنایی خویش را خار می بینند .
ماه خیره به چشمان اشک آلودش تنهایی خویش را از خاطر می برد ...
ابرها غمگین تر نزدیک می آیند تا صدای آرام و متین و دل انگیز او را بشنوند ...
او چه می گوید که بار غم ابرهای آسمان سنگین تر می شود و توان حفظ بغض گلو کمتر ...تا جایی که تاب نمی آورند و گریان می شوند .
غریب است و تنها ...تنهای تنها ...
و تنها ذکر غریب خداموند مونس اوست . و بس
در این میان و در این هیاهو دل ها از بی کسی غمگین است .
تو را فراموش کرده اند .
باید سپاسگزار بود از غم و اندوهی که در غروب جمعه ها نهفته است ...
ای کاش به حرمت دل های شکسته ی غروب جمعه ها . برایمان دعا کنید . ای امام مهربانی ها
به بی کران لطف و عطوفت مهدی (عج) که شاهراه عشق و عرفان جز امتداد نگاه او نیست . ما را هزار امید است
و هر هزار اوست .....
می تراود مهتاب می درخشد شب تار
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند ...
ذهن چنان خسته و درمانده از آنچه رخ می دهد که قدرت به اسارت گرفتن کلمات را ندارد .
و در این هیاهو خود را در مقابل می بینم که مدام تکرار می کنم آنکه به پرواز می اندیشد از ویرانی لانه اش نمی هراسد .
و چه راست می گوید این خویشتن خویش .......
نمی دانم چرا اما گوشه گوشه فقس تنهایی هایم را به تفکراتی زینت داده ام که به نوعی تاثیر شگرفی بر این روح خسته من دارند اما
و اما و اما افسوس . افسوس که آنها هم در بند لحظه ها و ثانیه ها هستند و باز نمی دانم که چرا در روح من جاودانه نمی شوند ؟؟؟
با خود زمزمه می کنم از کدام سوی روم ؟ به کدام جاده قدم نهم که مرا در آرامشی ابدی جاری سازد ...
کاش فقط یک پاسخ در قبال سوال ها و کشمکش های درونی ام داشتم . فقط یک پاسخ
و کاش در دنیای من آرزوی متفاوت بودن وجود نداشت .
و کاش رویا و حقیقت در جایی مثل افق به یکدیگر می رسیدند .
افق ... جایی که دریا آسمان را در آغوش می کشد . نمی دانم شاید هم آسمان دریا را در آغوش خود جای می دهد .
و چه زیبا و دل انگیز است آن لحظه که خورشید مهربانی در پشت دل های دریایی فرود می آید و می بینم که ...
که غروب نزدیک شده است ...
در انتظاری خوش
دل بی تاب تورا در خود می کشاند .
آفتاب باز هم پایین تر آمده است و دل ها می خواهند که از فقس تنگ سینه بیرون بزنند ...چه باشکوه است ...
بالاخره همه چیز تمام می شود . خیلی دور نیست آن روزی که خبری از ما نیز بر درو دیوار کوبیده شود ...
عابری می گذرد و زیر لب می گوید خدایش بیامرزد شاید حتی فقط به یک نگاه سرد اکتفا کند ...کسی چه می داند !
و من و تو و او در انتظار ...در اندوه ....و در حسرت لحظه ها ...
دوست ...وقتی به این کلمه می اندیشم یه فیلم 1000 ساعته در ذهنم آغاز می شود ...
توی زندگیت چندتا دوست خوب داشتی ؟؟؟ تا حالا فکر کردی ؟؟؟ اصلا مشخصات یه دوست خوب چیه ؟
راستی توی دنیای خودخواهی ها میشه دوست خوب پیدا کرد؟؟؟
شنیدی که می گن یه دشمن عاقل بهتر از یه دوست جاهله؟
راستی چقدر با خدای خودمون دوستیم ؟؟؟همه می دونیم که خدا بهترین دوست آدمی است ...باهامون قهر نمی کنه .
دوستمون داره به معنای واقعی ...و نزدیک است ... مدام همراه ماست . و از همه بالا تر اگر یاری اش کنیم یاریمان می کند
یعنی هزار قدم در قبال یک قدم برایما ن بر می دارد ......
ای کسانی که ایمان آورده اید اگر خدا را یاری کنید یاریتان می کند و قدم هایتان را استوار می گرداند ( سوره محمد آیه 7 )
و عشق ...غریب است اما برای همه آشناست ...
حتی توصیف این سرزمین زیبایی ها هم دشوار است ...اقلیم عشق ...
حادثه های شگفت در دامان دلدادگی های عمیق و پنهان متولد می شوند .آنچه ما از عشق ورزی های دیگران می دانیم قسمتی
است اندک از دوست داشتن های بزرگ که گاه انگشت طبیعت پرده محرمانه عاشقان را کنار می زند تا
اینکه تاریخ بشر از نداشتن جلوه ها ی زیبا شرمنده نباشد ...
روح در جست و جوی روحی دیگر او را در سر منزل مقصود ملاقات کرده هر کدام خویشتن را جاودانه وقف یکدیگر می کنند .....
این صدای من است ...پیچیده در هوایی که جز "تو" و "من" نیست .
ای تو در من ...من از شما پیدا ...ای تو پیدا ترین اگر پنهان .
این منم یک زمین پر از ماندن ...آسمان را چقدر دلتنگم !!؟؟؟
می رسم عاقبت به اصل خودم از دو دست دعا سحرگاهان
خسته ام از همیشه "من" بودن .سوخته بالهای پروازم
جرعه ای آسمان به من بدهید . سخت دلتنگم از زمین و زمان ........
عناوین یادداشتهای وبلاگ