زیر شمشیر سقیفه
ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می کند که گفت : از سلمان فارسی شنیدم که درباره ماجراهای سقیفه می گفت :( حدیث 4 در کتاب سلیم)
علی (ع) را برای بیعت بردند در حالی که به شدت او را می کشیدند تا آنکه نزد ابوبکر رسانیدند .این در حالی بود که عمر بالای سر ابوبکر با شمشیر ایستاده بود و خالدبن ولید و ابوعبیده بن جراح و سالم مولی ابی حذیفه و معاذبن جبل و مغیره بن شعبه و اسید بن حضیر و بشیر بن سعید و سایر مردم اطراف ابوبکر نشسته بودند و اسلحه داشتند .
سلمان می گوید : علی (ع) را نزد ابوبکر رساندند در حالی که می فرمود: " به خدا قسم اگر شمشیرم در دستم قرار می گرفت می دانستید که هرگز به این کار دست نمی یابید .به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمی کنم و اگر چهل نفر برایم ممکن می شد جمعیت شما را متفرق می ساختم .ولی خدا لعنت کند اقوامی را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند.
ابوبکر تا چشمش به علی (ع) افتاد فریاد زد : "اورا رها کنید" علی (ع) فرمود : ای ابوبکر چه زود جای پیامبر را ظالمانه غصب کردید! تو به چه حقی و با داشتن چه مقامی مردم را به بیعت خویش دعوت می نمایی ؟؟؟ آیا دیروز به امر خدا و پیامبر با من بیعت نکردی؟
عمر به صورت اهانت آمیز گفت : " بیعت کن و این اباطیل را رها کن " ! علی (ع) فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهید کرد؟ گفتند : تو را با ذلت و خواری می کشیم ! حضرت روبه آنها کرد و فرمود : ای گروه مسلمانان و ای مهاجرین و انصار شما را به خدا قسم می دهم که آیا در روز غدیر خم از پیامبر (ص) شنیدید که آن مطلب را فرمود (من کنت مولا فعلی مولا) و در جنگ تبوک آن مطلب را می فرمود؟(انت من بمنزله هارون من موسی ) سپس علی (ع) از آنچه پیامبر (ص) علنی برای عموم مردم درباره او فرموده بود چیزی باقی نگذاشت مگر آنکه برای آنان یادآور شد .ومردم درباره همه آنها اقرار کردند و گفتند : بلی به خدا قسم .
ابوبکر ترسید مردم علی (ع) را یاری کنند و مانع او شوند .این بود که پیش دستی کرد و خطاب به حضرت گفت : آنچه گفتی حق است که با گوش خود شنیده ایم و فهمیده ایم و قلب هایمان آن را در خود جای داده است ولی بعد از آن من از پیامیر شنیدم که می گفت :( ما اهل بیتی هستیم که خداوند مارا انتخاب کرده و مارا بزرگوار داشته و آخرت را برای ما بر دنیا ترجیح داده است و خداوند برای ما اهل بیت نبوت و خلافت را جمع نخواهد کرد ) علی (ع) فرمود : آیا کسی از اصحاب پیامبر هست که با تو در این مطلب حضور داشته ؟ عمر گفت : خلیفه پیامبر راست می گوید . من هم از پیامبر شنیدم همانطور که ابوبکر گفت . ابوعبیده و سالم مولی ابی حذیفه و معاذبن جبل هم گفتند : راست می گوید ما این مطلب را از پیامبر شنیدیم .علی (ع) به آنان فرمود: وفا کردید بر صحیفه ملعونه ای که در کعبه برآن هم پیمان شدید .
ابوبکر گفت:از کجا این مطلب را دانستی ؟ ما تو را از آن مطلع نکرده بودیم ! حضرت فرمود : ای زبیر و تو ای سلمان و تو ای مقداد و تو ای اباذر شما را به خدا و اسلام قسم می دهم آیا از پیامبر نشنیدید که در حضور شما می فرمود : ( فلانی و فلانی –تا آنکه حضرت همین پنج نفر را نام برد – بین خود نوشته ای نوشتند و در آن هم پیمان شدند و بر کاری که کرده اند قسم ها خورده اند که اگر من کشته شوم یا بمیرم .....بر علیه اهل بیت متحد شوند تا امر خلافت را از آنان زایل کنند ......) آنان گفتند : آری ما از پیامبر (ص) شنیدیم .که این مطلب را به تو می فرمود که ( آنان بر آنچه انجام داده اند معاهده کرده و هم پیمان شده اند و در بین خود قراردادی نوشته اند که اگر من کشته شدم یا مردم بر علیه تو ای علی متحد شوند و این خلافت را از تو بگیرند ) تو گفتی : ( پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله هرگاه چنین شد دستور می دهی چه کنم ؟ فرمود: اگر یارانی بر علیه آنان یافتی با آنها جهاد کن و اعلام جنگ نما و اگر یارانی نیافتی بیعت کن و خون خودرا حفظ نما .) علی (ع) فرمود: به خدا قسم اگر آن چهل نفر که با من بیعت کردند وفا می نمودند در راه خدا با شما جهاد می کردم .ولی به خدا قسم بدانید که احدی از نسل شما تا روز قیامت به خلافت دست پیدا نخواهد کرد .
اما یک سوال مطرح است آیا سخنی که ابوبکر از پیامبر نقل کرد حقیقت داشت ؟{ ما اهل بیتی هستیم که خداوند مارا انتخاب کرده و مارا بزرگوار داشته و آخرت را برای ما بر دنیا ترجیح داده است و خداوند برای ما اهل بیت نبوت و خلافت را جمع نخواهد کرد}
پاسخ خیر می باشد . حقیقت نداشته است . استدلال امیر المومنین علی (ع) را در این باب در گفت و گوی ایشان با طلحه (زیرک قریش) در ادامه می آورم تا خود نیز با حکم عقل خویش و با توجه به سخنان حضرت به کذب بودن چنین نقلی پی ببرید.
طلحه گفت : چه کنیم با ادعای عمر و ابوبکر و اصحابش که شهادت بر گفتار او دادند در آن روزی که تورا به اجبار می آوردند و در گردنت طنابی بود ! به تو گفتند : بیعت کن و تو در مقابل آنان با فضایل و سوابق خود استدلال کردی و همه تو را تصدیق کردند ولی بعد از آن ابوبکر ادعا کرد که از پیامبر شنیده است که (خداوند نخواسته است نبوت و خلافت برای ما اهل بیت جمع شود) همه آنچه گفتی حق است ما هم اقرار می کنیم و قبول داریم ولی درباره خلافت این پنج نفر به آنچه شنیدی شهادت دادند ( گفته ابوبکر از پیامبر)
حضرت فرمودند : ای طلحه دلیل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پیامبر (ص) است که در غدیر خم فرمود :( هر کس نسبت به او از خودش صاحب اختیار ترم علی هم نسبت به او از خودش صاحب اختیار تر است ) من چگونه می توانم برآنان صاحب اختیار تر از خودشان باشم در حالی که امیران و حاکمان بر من باشند ؟؟؟؟؟؟؟؟ و دلیل بعدی اینکه آنان با دستور پیامبر بر من به عنوان " امیر المومنین " سلام کردند .....و این مطالب برآنان و تو طلحه و بر همه امت حجت است ...
بخش چهارم این نوشته هم به پایان رسید اما امشب شب شهادت بانوی دوعالم شهیده ولایت حضرت فاطمه الزهرا (س) است به همه دوستداران این بانوی بزرگوار و به همه عاشقان ولایت تسلیت می گویم . به امید ظهور منجی بشریت فرزند این بانوی بزرگوار
نام او فاطمه است .فاطمه وصفی است از مصدر فطم .و فطم در لغت عرب به معنی بریدن .قطع کردن و جدا شدن آمده است .
فاطمه از چه چیز جدا شده است ؟؟؟؟
در کتاب های شیعه و سنی روایتی می بینیم که پیغمبر (ص) فرمود : او را فاطمه نامیدند چون خود و شیعیان او از آتش دوزخ بریده اند .
( بحار ج 43 ص 18 .از مالی شیخ طوسی . نسائی .حافظ ابوالقاسم دمشقی واصواعق المحرقه ص 160.و جمعی دیگر بیان داشته اند)
امروز برخی از مدعیان روشنفکری دینی موضوع مهم خلافت و امامت را در حد مسئله ای تاریخی می دانند و بحث و گفت و گو درباره آن را سبب اختلاف بین مسلمانان قلمداد می کنند و همواره روی سخن آنان با شیعه است و به سایر فرق مسلمین کاری ندارند و حتی از دیگر فرق جانب داری نیز می کنند ...!!!!!!!!!!!!!!!!!
در پی این نظرات گوهربار روشنفکران دینی به چند نکته اشاره می کنیم :
· این گونه افراد معمولا کسانی هستند که پیامبری پیامبر را در ارتباط با جهان غیب نمی دانند و تمامی مسائل مذهب را به نحوی توجیه مادی و زمینی می نمایند . و ازاین روی بالاترین قضاوتشان درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم این است که او مصلح و نابغه ای بوده است . و بهترین سخنشان در احکام دین این که بایستی با ملاک های مادی و زمینی سازش کند .پس تاریخی دیدن امامت و اهمیت ندادن به آن مربوط به بینش چنین افرادی در اصل دین و ماهیت نبوت می شود که دینداران این مبنا را نپذیرفته و دین را مسئله ای الهی و غیبی می شناسند.
· اگر به راستی در پیشنهاد خود (در باب وحدت مسلمین ) خیر خواه هستید مسلمین را وادار کنید که با پذیرش حقیقت به محور حق چرخیده و وحدت را بر اساس اعتراف به حق ایجاد کنند نه اینکه به بسیاری از مصادیق حق جلوه باطل دهند تا بتوانند وحدتی موقت و غیر اساسی بدست آورند .
· توجه به معنی و جایگاه امامت نشانگر اعتقادی بودن این اصل است .طبق آیه 124 سوره بقره امامت عهدی از سوی خداوند و مقامی است که لازمه آن عصمت و به جعل و نصب خداوند تحقق می پذیرد .در کافی (1/293)و در شرح نهج البلاغه (6/375) از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که : انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی . انظروا کیف تخلفونی فیهما
واژه "مخلف" نشانگر این است که پیامبر (ص) بایستی از سوی خداوند جانشینش را معرفی کند .
· جانشین پیامبر اکرم (ص) تنها جنبه حاکمیت سیاسی و زمام داری اجتماعی ندارد بلکه در تمام شئون و ابعاد شخصیتی رسول الله (ص) جانشین آن حضرت است به جز نبوت تشریعی و قانون آوری.از این روی حضرت علی (ع) نایب و جانشین تمامی ابعاد و شئون پیامبر (ص) است به جز شان نبوت تشریعی .داریم که پیامبر اکرم (ص) در جنگ تبوک فرمودند که : یا علی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی . و در طول بیست و اندی سال پیامبری خود مقامات علی (ع) را گوشزد فرموده و فضایل مهم او را چون ولایت در تکوین ابلاغ متن دین تبیین و تفسیر قرآن و احکام زمامداری و حکومت جامعه علم غیب و عصمت شجاعت و ....تذکر داد.
· نایب و منوب عنه بایستی سنخیت کامل و شباهت تام باهم داشته باشند .از این روی پیامبر(ص) از پیش او(حضرت علی ) را در بستر مهر و محبت و در فضای جان و خانه خویش تربیت و با روحیات و اخلاقیات خویش مانوس فرمود .
· در هنگام نزول آیه 214 سوره شعرا (و انذر عشیرتک الاقربین) پیامبر(ص) سه بار فرمود که : شما عشیره و خویشان من هستید و همانا خداوند پیامبری بر نیانگیخت مگر آنکه از خاندان او برادر و وزیر و وارث و وصی و جانشین برایش برپا کرد .پس کدامتان با من بیعت می کند که برادر و وارث و وصی من باشد؟ و نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی گردد مگر اینکه پیامبری پس از من نخواهد بود؟؟؟؟؟پس خویشان سکوت کردند .سپس فرمود یکی از شما به پا خیزد و الا از غیر شما خواهد بود و شما پشیمان خواهید شد .پس علی به پا خواست .(در هر سه بار)
· و در آخر مشهور ترین واقعه در باب حقانیت علی (ع) واقعه غدیر است که در مورد اسناد آن در بخش قبل به اختصار سخن گفته شد .البته بیشتر از اسناد و کتب اهل تسنن گفته شد چراکه هدف اثبات حقانیت شیعه است در برابر همه فرقه های اهل تسنن...
.......................................................................................................
اما در ادامه داستانی را بیان می دارم به نام :
صحیفه ملعونه
تفصیل داستان صحیفه ملعونه را در بحار الانوار: ج 28 (ص 96 _111 ) به نقل از حذیفه آمده است که خلاصه اش چنین است :
اول کسانی که برای غصب خلافت هم پیمان شدند ابو بکر و عمر بودند و اساس و پایه ای که طبق آن پیمان بستند و سایر پیمان هایشان هم بر آن پایه بود این بود که " اگر محمد (ص) بمیرد و یا کشته شود این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم به طوری که تا ما هستیم احدی از آنها به خلافت دست نیابند"
بعد از آن ابو عبیده جراح و معاذبن جبل و در آخر سالم مولی ابی حذیفه به آنها پیوستند و پنج نفر شدند .اینان جمع شدند و داخل کعبه رفتند (در حجه الوداع ) و در بین خود نوشته ای در این باب نوشتند که : اگر محمد (ص) بمیرد و یا کشته شود .........و در تمام این قضایا عایشه و حفصه جاسوس پدرانشان در خانه پیامبر (ص) بودند .
سپس ابوبکر و عمر جمع شدند و سراغ منافقین و آزادشدگان فرستادند و مابین خود مشورت و نظر خواهی کردند و بر این رای متفق شدند که هنگام بازگشت پیامبر(ص) از حجه الوداع در گردنه "هرشی" که در راه مکه در نزدیکی حجفه است شتر حضرت را برمانند و حضرت را به قتل برسانند کسانی که اجرای نقشه را به عهده داشتند چهارده نفر بودند که در جنگ تبوک هم همین نقش را بر عهده داشتند که در آنجا نقشه آنان بر آب شد .
امیرالمومنین علی (علیه السلام) از طرف خداوند در غدیر خب منصوب شد و سپس پیامبر حرکت کرد تا به گردنه "هرشی" رسید و آن عده جلو تر رفته و بر سر راه پنهان شده بودند ولی این بار نیز خداوند آنان را رسوا کرد و پیامبرش را حفظ نمود .
وقتی وارد مدینه شدند همگی در خانه ابو بکر جمع شدند و در بین خود نوشته ای نوشتند و آنچه درباره خلافت تعهد کرده بودند در آن ذکرکردند و اولین مطلب در آن شکستن پیمان و ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود و اینکه خلافت از آن ابوبکر و عمر و ابو عبیده است و سالم نیز با آنان است و از این عده خارج نمی شود .
این صحیفه دوم را سی و چهار نفر امضا کردند که چهارده نفر از آنها همان کمین کنندگان در گردنه "هرشی" بودند .که عبارت بودند از :
1.ابوبکر 2.عمر 3.عثمان 4. معاویه 5. عمروعاص6.طلحه7.ابو عبیده جراح 8.عبدالرحمان بن عوف 9.سالم مولی ابی حذیفه 10.معاذبن جبل11.ابو موسی اشعری 12. مغیره بن شعبه 13.سعد بن ابی وقاص 14.اوس بن حدثان و بیست نفر دیگر عبارت بودند از :
ابو سفیان –خالد بن ولید –سعید بن عاص –سهیل بن عمرو و.........چندین نفر دیگر که هر کدام از آنان جمعیتی را به دنبال خود داشتند که از آنها اطاعت می نمودند .
نویسنده این صحیفه سعید بن عاص اموی بود که در محرم سال دهم هجرت آن را نوشت سپس آن را به ابو عبیده جراح سپردند و او آن را به مکه فرستاد .آن صحیفه همچنان در کعبه مدفون بود تا زمان عمر که آن را از مکانش بیرون آورد.
بیان این داستان مشهور از زبان یک منبع شیعی بود اما سوال ! آیا در منابع اهل تسنن نیز چنین چیزی مطرح است ؟
که در میان اصحاب پیامبر (ص) منافقی بوده است یا خیر؟؟؟؟؟؟؟ آیا چنین صحیفه ای نوشته شده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آ
اسامی چهارده نفر از منافقینی که در اصحاب پیامبر(ص) بوده اند در کتاب اهل تسنن به نام " المحلی" جلد 11 ص 224 نیز آمده است .
( توجه داشته باشید به چاپ کتب اهل تسنن ...چاپ ها متفاوت هستند کتاب مطرح شده چاپ بیروتش مد نظر است از این باب متذکر شده ام که در چاپ های متفاوت شماره جلد ها و صفحات احادیث مد نظر متفاوت است )
...........................................................................................
بخش سوم را با بیان داستان صحیفه ملعونه به پایان می رسانم با این هدف که به سوالاتی از قبیل اینکه مگر می شود بین نود هزار تا صد و بیست هزار نفر در غدیر حضور داشته باشند اما باز بیعت شکنی کنند ؟ دلیل این همه پافشاری برای غصب خلافت بعد از پیامبر از جانب اینها چه بوده است ؟؟؟؟؟؟ چرا پیمان شکنی کردند ؟؟؟؟؟؟؟؟
بنده به اختصار فقط یک منبع از کتب اهل تسنن را بیان داشتم که این کتاب مطرح شده از مهم ترین کتب اهل تسنن می باشد جهت اطلاع عرض می کنم که در بسیاری از کتب اهل تسنن به این موضوع چهارده نفر اشاره شده است .و نیز به خطبه غدیر .....
در بخش دوم برای شما دوستان خوبم اسنادی را مطرح کرده ام در باب واقعه غدیر به خصوص اسنادی از کتب اهل تسنن
امید است این بخش از مطالب نیز مورد استفاده شما قرار بگیرد
اسناد حدیث غدیر
علامه امینی در الغدیر در جلد اول به نقل از 360 کتاب از اهل تسنن خطبه پیامبر(ص) را در غدیر خم بیان می دارد .
ü صحیح مسلم (جلد 4 – صفحه 1873- حدیث 2408)
ü صحیح ترمذی (ج 5 –ص 662 – حدیث 3786 )
ü سنن دارمی (ج 2 – ص 432)
ü مسند احمد حنبل (ج 5 – ص 182 )
ü سنن بیهقی (ج 10 – ص 114)
ü منهاج السنه (ص104)
ü خصائص نسائی (ص20)
ü الصواعق المحرقه (ص226)
ü المعجم الکبیر طبرانی (ص137)
.......................................................................................................................................
به اختصار مهم ترین منابع اهل تسنن را در باب بیان خطبه پیامبر (ص) در غدیر خم ذکر کردیم .
اگر اهل تسنن ماجرای غدیر را کذب می دانند پس یا باید فکری به حال مهم ترین کتب خود کنندویا فکری به حال غفلت زده خویش..
مجدد امیدوارم که یک بار خطبه غدیر را خوانده باشید ....
.........................................................................................................................................
بیان چندین آیه از قرآن کریم که شان نزول آن واقعه غدیر است و یا اعلام ولایت امیر المومنین علی (علیه السلام) بعد از پیامبر اکرم
ü اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامرکم (نسا آیه 59 ) از خدا و پیامبر و اولی امرتان پیروی کنید.
که در این آیه طبق فرمایش پیامبر اکرم (ص) که من دو چیز در بین شما می گذارم یکی کتاب خدا و دوم اهل البیتم را که تا زمانی که به آنها تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد .منظور از اولی الامر اهل بیت پیامبر می باشد از حضرت علی (ع) تا منجی بشریت امام زمان (عج)
ü انما ولیکم الله و رسوله .........(مائده آیه 55) صاحب اختیار شما خدا و پیامبرش و کسانی اند که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند
ü ام حسبتم .....(توبه آیه 16 ) گمان می کنید رها می شوید در حالی که هنوز خداوند نمی داند انان که از شما جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش و مومنین محل اعتمادی برای خود بر نگزیدند .
ü یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک .....(مائده آیه 67) ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده برسان و اگر چنین نکنی رسالت خداوند را ابلاغ نکردی . خداوند تورا از شر مردم حفظ می کند .
ü الیوم اکملت لکم دینکم .....(مائده آیه 3) امروز دین شما را کامل نعمت را بر شما تمام کردم و خشنودم که اسلام دین شما باشد .
در این هنگام بود که بعد از ابلاغ ولایت علی (ع) در غدیر خم پیامبر اکرم(ص) سه بار تکبیر گفتند و فرمودند: کمال نبوت من و تکمیل دین خدا ولایت علی بعد از من است ....
ü آیاتی که در رابطه با علی (علیه السلام) نازل شده است .ا در بیان قیس (پدر قیس سعد بن عباده است که رئیس کل انصار بود)
سوره هود آیه 17 (آیا کسی که دلیلی از طرف پروردگارش دارد و شاهدی پشت سر آن می آید ....)
سوره رعد آیه 7 (تو ترساننده هستی و هر قومی هدایت کننده ای دارد)
به خدا قسم اینطور نازل شد که علی هدایت کننده هر قومی است و شما این را حذف کردید ....
مقدمه
من قصد دارم که ان شاالله در رابطه با موضوع مهمی سخن به میان آورم و آنچه که در توانایی این حقیر است در باب دفاع از اهل البت (ع) را به رشته تحریر درآورم.امید است که دوستان استفاده لازم را ببرند ...اما آن موضوع چیست !؟
1. غدیرو آن واقعه عظیم
......................................................................................................................
سلیم بن قیس هلالی کیست ؟
کتاب سلیم بن قیس هلالی نخستین میراث مکتوب و اولین قلمی است که به نام غدیر و آن عظیم ترین واقعه و استثنائی ترین خطابه در تاریخ انبیا (علیهم السلام ) بر روی کاغذ آمده و جزئیاتی از آن ماجرا را ثبت کرده است .که نگارش آن از سال های آغازین رحلت پیامبر (صلی الله علیه واله ) شروع شده و در سال 76 هجری با رحلت مولف کار تالیف آن هم پایان یافته است .
مولف از اصحاب امیرالمومنین علی (ع) و سه امام بعد از ایشان بوده است و آنچه درباره غدیر نقل کرده است به نقل از معصومین (ع) و اصحاب مورد اعتمادشان بوده که اکثرا شاهدان عینی واقعه بوده اند ...
(جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره سلیم بن قیس هلالی به کتاب اسرار آل محمد (ص) مراجعه شود)
......................................................................................................................
همه ما کم و بیش با واقعه غدیر آشنا هستیم .در کشور ایران این روز بزرگ تعطیل رسمی است و مردم به برگزاری مراسم های باشکوه جشن و دید و بازدید از سید ها می پردازند ...شاید فلسفه به دیدار سید ها رفتن و طلب عیدی کردن و تبریک و شاد باش گفتن به آنان این باشد که آنان از نسل علی (ع) هستند و در این روز است که جد اینان بر همه مسلمین ولایت می یابد و امیر المومنین می شود و چون نبودیم در غدیر تا به امیر المومنین سلام گوییم و تبریک ........به فرزندان ایشان شاد باش و تبریک می گوییم .هر چند روز غدیر بر همه عالمیان مبارک است برخی درک می کنند و برخی در جهل خویش مانده اند ....
امیدوارم حداقل یک بار خطابه رسول اکرم (ص) در روز غدیر را خوانده باشید ...
......................................................................................................................
بخش اول این قیام نوشتاری به پایان رسید .من از غدیر آغاز کردم به دلایلی ...اول اینکه ثابت کنم شیعه و سنی در اصلی ترین موضوع و مهم ترین اتفاق تاریخ اسلام اشتراکی ندارند چطور واژه ای به نام وحدت بین شیعه و سنی مطرح می شود و هفته هم برای آن تعیین می کنند .دوم اینکه شهادت حضرت زهرا (س) اولین و بزرگ ترین نشانه دفاع از غدیر است .......
نمی خواستم تا مدت ها سراغ این وبلاگ بیام . اما از کنار بعضی اتفاقات نمیشه به سادگی عبور کرد.
دیشب با خودم فکر می کردم چقدر همه چیز عجیب شده . چقدر تفکرات تغییر کرده .چقدر ...
بالا و بالاتر . باز هم بالاتر . تا کجا می شود رفت ؟ تا کجا بالا رویم تا دستان خالیمان آسمان را لمس کند ؟
در موازات بلندترین کوه ها . در میان تاریکی ترین تاریکی ها . و در نزدیکی روشن ترین ستاره ...
در کنار عمیق ترین دره ها . خیلی عمیق . آنقدر که در یک قدیمی آن ترس جزئی از وجود می شود !
وقتی در میان کوه های بلند ایستاده بودم . وقتی به روشنایی کمی که آمیخته با رنگ های زیبا بود
خیره شده بودم . وقتی در آن تاریکی به آن اندک روشنایی نگاه می کردم . یه چیزی هر لحظه در
دلم زنده تر میشد . اما نمی دانستم چیه . تا اینکه صدای زیارت ال یاسین در میان کوه ها پیچید !
آه...در آن تاریکی . در آن سکوت . در آن بلندا چه دلنشین بود صدا زدن امام تنهایی ها . چه زیبا بود
آرزوی عدالت جهانی ...چه زیبا بود به دنبال گم گشته بودن ......
چقدر دلنشین بود دلتنگی کردن . اشک ریختن . ای وای از این غوغای دل...وای از این غوغای دل
از دلبرم هستم خجل ....وقت سفر ماندم به گل ....من کاروان گم کرده ام .....نعمت فراوان دادی ام
منت به سر بنهادی ام ....اما ببین نامردی ام ....صاحب زمان گم کرده ام .....من عبد کوی عشقم و
من شاه را گم کرده .......................ای وای از این غوغای دل
با خود فکر می کردم چقدر خوب آن روز حتی عدالت در این کوهستان هم برپا می شود .
اینجایی که هیچ کس نیست .
با خود فکر می کردم چقدر ما فراموش کار هستیم .......چقدر خدارا فراموش کرده ایم .
تا کی این کوه ها استوارند ؟؟؟؟ تا کی بشر می خواهد در شرک پنهان خود باقی بماند ؟؟؟؟؟
در آن تاریکی ها تنها روشنایی .روشنایی ستاره ها بود و بس . یاد قیامت افتادم . آن روز که
این کوها بسان گردی در هوا می شن ...آن روز که از وحشت همه در حال فرار اند ...
آن روز که همه یکدیگر را فراموش می کنند و فقط به فکر خویشن .................
جذابیت آن جا به این بود که انسان به یاد حقارت خویش می افتد . و در عین حال این
حقارت به او آرامش هم می دهد . از اینکه خالقی دارد که برتر از همه چیز و همه کس است .
که حس کند وقتی توکل به خدا می کند به برترین قدرت و عظمت توکل کرده است ....
در میان کوه ها در آن تاریکی در آن سکوت و در آن عظمت . می توان فهمید که چرا پیامبر اسلام
در غار حرا و در میان کوه به عبادت می پرداخت . .......................................
گاهی اوقات نمی شه توصیف کرد . خیلی عاجز می شم . و این عذاب آور است .....
و کاش شما هم تجربه کنید ...فقط همین
ای صفا بخش و شفا بخش دل و جان همه ای طبیب همه ای داروی درمان همه
همه پروانه و تو شمع فروزان همه همه جان باخته عشق تو جانان همه
چه شود عقده زدل ها بگشایی ای دوست
از پس پرده غیب بدر آئی ای دوست
طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تا کی به بدن پیرهن صبر دریدن تا کی
پیش رو بودن و روی تو ندیدن تا کی بار هجران تو بر دوش کشیدن تا کی
ما که نادیده تورا طالب دیدار شدیم
بکمند سر زلف تو گرفتار شدیم
گوش یاران تو را طعنه اغیار بس است عاشق زار تورا این همه آزار بس است
قفس تنگ بر این مرغ گرفتار بس است پیش رو بودن و نادیدن رخسار بس است
گلی از گلشن حسن تو نچینیم چرا؟
ما بمیریم و جمال تو نبینیم چرا؟
ما که پروانه صفت گرد غمت سوخته ایم آتش عشق تو در سینه بر افروخته ایم
قصه عشق را از ازل آموخته ایم کز ولادت به رخت دیده دل دوخته ایم
پرتو حسن تو تا شام ابد در دل ماست
هر طرف روی کنی جای تو در محفل ماست
دوستان خوبم : در ابتدا میلاد با سعادت امیرالمومنین را تبرک عرض می کنم .
و این آرزو را دارم که از دوستان راستین ایشان باشیم .
در مطلب گذشته مصاحبه ای مطرح شده بود در باب امام صادق (ع) و علت اینکه چرا
نام شیعه جعفری بر مذهب ما گذاشته شده است و در واقع مقدمه ای شد تا بیشتر
با شخصیت امام صادق و مذهب شیعه آشنا بشویم . مدتی این وبلاگ تعطیل بودادامه مطلب...
عناوین یادداشتهای وبلاگ