می تراود مهتاب می درخشد شب تار
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند ...
ذهن چنان خسته و درمانده از آنچه رخ می دهد که قدرت به اسارت گرفتن کلمات را ندارد .
و در این هیاهو خود را در مقابل می بینم که مدام تکرار می کنم آنکه به پرواز می اندیشد از ویرانی لانه اش نمی هراسد .
و چه راست می گوید این خویشتن خویش .......
نمی دانم چرا اما گوشه گوشه فقس تنهایی هایم را به تفکراتی زینت داده ام که به نوعی تاثیر شگرفی بر این روح خسته من دارند اما
و اما و اما افسوس . افسوس که آنها هم در بند لحظه ها و ثانیه ها هستند و باز نمی دانم که چرا در روح من جاودانه نمی شوند ؟؟؟
با خود زمزمه می کنم از کدام سوی روم ؟ به کدام جاده قدم نهم که مرا در آرامشی ابدی جاری سازد ...
کاش فقط یک پاسخ در قبال سوال ها و کشمکش های درونی ام داشتم . فقط یک پاسخ
و کاش در دنیای من آرزوی متفاوت بودن وجود نداشت .
و کاش رویا و حقیقت در جایی مثل افق به یکدیگر می رسیدند .
افق ... جایی که دریا آسمان را در آغوش می کشد . نمی دانم شاید هم آسمان دریا را در آغوش خود جای می دهد .
و چه زیبا و دل انگیز است آن لحظه که خورشید مهربانی در پشت دل های دریایی فرود می آید و می بینم که ...
که غروب نزدیک شده است ...
در انتظاری خوش
دل بی تاب تورا در خود می کشاند .
آفتاب باز هم پایین تر آمده است و دل ها می خواهند که از فقس تنگ سینه بیرون بزنند ...چه باشکوه است ...
بالاخره همه چیز تمام می شود . خیلی دور نیست آن روزی که خبری از ما نیز بر درو دیوار کوبیده شود ...
عابری می گذرد و زیر لب می گوید خدایش بیامرزد شاید حتی فقط به یک نگاه سرد اکتفا کند ...کسی چه می داند !
و من و تو و او در انتظار ...در اندوه ....و در حسرت لحظه ها ...
دوست ...وقتی به این کلمه می اندیشم یه فیلم 1000 ساعته در ذهنم آغاز می شود ...
توی زندگیت چندتا دوست خوب داشتی ؟؟؟ تا حالا فکر کردی ؟؟؟ اصلا مشخصات یه دوست خوب چیه ؟
راستی توی دنیای خودخواهی ها میشه دوست خوب پیدا کرد؟؟؟
شنیدی که می گن یه دشمن عاقل بهتر از یه دوست جاهله؟
راستی چقدر با خدای خودمون دوستیم ؟؟؟همه می دونیم که خدا بهترین دوست آدمی است ...باهامون قهر نمی کنه .
دوستمون داره به معنای واقعی ...و نزدیک است ... مدام همراه ماست . و از همه بالا تر اگر یاری اش کنیم یاریمان می کند
یعنی هزار قدم در قبال یک قدم برایما ن بر می دارد ......
ای کسانی که ایمان آورده اید اگر خدا را یاری کنید یاریتان می کند و قدم هایتان را استوار می گرداند ( سوره محمد آیه 7 )
و عشق ...غریب است اما برای همه آشناست ...
حتی توصیف این سرزمین زیبایی ها هم دشوار است ...اقلیم عشق ...
حادثه های شگفت در دامان دلدادگی های عمیق و پنهان متولد می شوند .آنچه ما از عشق ورزی های دیگران می دانیم قسمتی
است اندک از دوست داشتن های بزرگ که گاه انگشت طبیعت پرده محرمانه عاشقان را کنار می زند تا
اینکه تاریخ بشر از نداشتن جلوه ها ی زیبا شرمنده نباشد ...
روح در جست و جوی روحی دیگر او را در سر منزل مقصود ملاقات کرده هر کدام خویشتن را جاودانه وقف یکدیگر می کنند .....
این صدای من است ...پیچیده در هوایی که جز "تو" و "من" نیست .
ای تو در من ...من از شما پیدا ...ای تو پیدا ترین اگر پنهان .
این منم یک زمین پر از ماندن ...آسمان را چقدر دلتنگم !!؟؟؟
می رسم عاقبت به اصل خودم از دو دست دعا سحرگاهان
خسته ام از همیشه "من" بودن .سوخته بالهای پروازم
جرعه ای آسمان به من بدهید . سخت دلتنگم از زمین و زمان ........
عناوین یادداشتهای وبلاگ