ای صفا بخش و شفا بخش دل و جان همه ای طبیب همه ای داروی درمان همه
همه پروانه و تو شمع فروزان همه همه جان باخته عشق تو جانان همه
چه شود عقده زدل ها بگشایی ای دوست
از پس پرده غیب بدر آئی ای دوست
طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تا کی به بدن پیرهن صبر دریدن تا کی
پیش رو بودن و روی تو ندیدن تا کی بار هجران تو بر دوش کشیدن تا کی
ما که نادیده تورا طالب دیدار شدیم
بکمند سر زلف تو گرفتار شدیم
گوش یاران تو را طعنه اغیار بس است عاشق زار تورا این همه آزار بس است
قفس تنگ بر این مرغ گرفتار بس است پیش رو بودن و نادیدن رخسار بس است
گلی از گلشن حسن تو نچینیم چرا؟
ما بمیریم و جمال تو نبینیم چرا؟
ما که پروانه صفت گرد غمت سوخته ایم آتش عشق تو در سینه بر افروخته ایم
قصه عشق را از ازل آموخته ایم کز ولادت به رخت دیده دل دوخته ایم
پرتو حسن تو تا شام ابد در دل ماست
هر طرف روی کنی جای تو در محفل ماست
عناوین یادداشتهای وبلاگ