سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لیلی زیر درخت انار نشست .

درخت انار عاشق شد . گل داد. سرخ سرخ

گل ها انار شد. داغ داغ . هر اناری هزارتا دانه داشت .

دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند .

انار کوچک بود . دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت.

خون انار روی دست لیلی چکید .

لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید . مجنون به لیلی اش رسید.

خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود .

کافی است اناردلت ترک بخورد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 باش       روزهای...

مشخصات مدیر وبلاگ

[9]

خدایا : آن مسافری که به سوی تو می آید راهش نزدیک است
ویرایش

دوستان

ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ