ازتمام آن لحظات یک لحظه هیچگاه ازخاطرم پرنکشید.وآن هنگامی بودکه پهنای صورت رابرضریح اباعبدالله الحسین(ع)گذاشتم!
هیچگاه چنین آرامشی رااحساس نکرده بودم اصلا تعریف نشده بودوهنوزهم برایم تعریف نشده است درست مثل واقعیتی که
رویا بود...باز محرم فرارسید...دوباره نام بنی هاشم ونام اباعبدالله الحسین (ع)زینت بخش این دیار شده است...سرزمین ما به عشق اوسیاه پوش گشته است...سرزمین من ایران عزادار شده است ...بازخدامنت گذاشت برسرما...عمری دادتامحرمی دیگر
برای اسوه عشق وایثار اشک بریزیم ...واین اشک کشتی نجات مارا به سوی حق هدایت کند...قطره قطره که هر قطره اش
دریایی است بی کران ...محبتی است خالصانه ...
عناوین یادداشتهای وبلاگ